محل تبلیغات شما

حالم خوبه. یعنی خوب نبودم، الان دارم کم کم خوب میشم. احساس راحتی میکنم. حدودا از سه چهارروز پیش الک برداشتم و شروع کردم آدمای بدرد نخور زندگیمو بیرون انداختن. امروز قشنگ احساس کردم که بعضیا نیستن حالم خوبه. ولی نبود شقایق حالمو بد کرده‌ دلم براش تنگ شده. میدونم اونم دلش برای من تنگ شده ها. ولی فعلا صبر میکنم

هی بازدیدمو باز میکنم، میرم نگاه میکنم میبینم چنددقیقه قبل آنلاین بوده؛ بازم میبندمش‌ من منتظر اونم، اونم منتظر منه.

هرسال با این تولد لعنتی من برنامه ها دارم. پارسال که دقیقا روز تولدم مشکات برای همیشه ازم برید. الان حدودا یک سال و ۲۰ روزه که مشکات از پیشم رفته. نمیخوام شقایق بره. چون شقایق همه جوره شبیه به خودمه. و ازهمه مهمتر، شاید تنها کسیه که واقعا واقعا دوستش دارم.

خودن از این دوریا خسته شدم. ولی حتم دارم که درست میشه. خیلی کم حرف شدم. جوری که شبا نمیدونم چی بنویسم. ممکنه چندروز نیام، بعد با یه عالمه حرف بیام. شایدم همین فردا با یه دنیا حرف اومدم.

دعام کنین.

زندگی یه کنکوری...

میترسم خدا، امیدم به خودته....

بدترین روزهای زندگی...

حرف ,ولی ,شقایق ,کم ,‌ ,میدونم ,با یه ,حالم خوبه ,تنگ شده ,همه جوره ,جوره شبیه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها